دو تا دوست عاشق يه دختر ميشن دختره سه تا ليوان ميـاره
ميگه توی يكي از ايناسم ريختم هركدوم اونو بخوره من با اون
يكـي ازدواج ميكنم پسـر اولي برميداره ليوان و ميگهميخورم
به سـلامتي رفيقم كه من بميرم و اون به عشـــق اش برسه
پسر دومي بر ميداره ليوان و ميگه ميخورم بسلامتــي رفيقم
كه من بمـــيرم و اون به عشقش برسه دختـــره ليوان سـمو
بر ميـــداره ميخوره ميگه ميخورم بسلامتي رفيقـــايي كه من
بميرم و اونا به رفاقتشون ادامه بدن.